جامی از صهبای توحید ناب
میلاد امام هادی علیه السلام باز بهانه ای است تا به زیارت جامعه یعنی همان منشور امام شناسی شیعه مراجعه مجددی داشته باشیم و فراموش نکنیم که همان طور که خداوند را، خود باید به ما بشناساند - « اللهم عرّفنی نفسک ... » (1) یا « بک عرفتک و أنت دللتنی علیک و لولا أنت لم أدر ما أنت » (2) یعنی خدایا خود را به من بشناسان ... ، بوسیله خودتو را شناختم و تو من را بسوی خود رهنمون ساختی و اگر تو نبودی من نمی دانستم که چیستی – اهل بیت علیهم السلام را هم باید بوسیله خودشان بشناسیم و فریاد بزنیم :
«بموالاتکم علمنا الله معالم دیننا و أصلح ما کان فسد من دنیانا... »(3) بوسیله موالات شما خداوند معالم و معارف را به ما آموخت. یکی از معالم دین و بلکه برترین آنها خود اهل بیت علیهم السلام میباشند!
در همین رابطه جمله ای بسیار عمیق در زیارت جامعه این کتاب امام شناسیِ مدونِ امام هادی علیه السلام وجود دارد که بسیار مستحق تأمل و تفکر در اطرافش می باشد:
«و مَن وَحّده قبِل عنکم » یعنی هر کس خدا را یگانه بداند، این عقیده را از شما دریافت نموده است !!
در بدو امر این مطلب یک ادعای سنگین به نظر می رسد و خواننده را به فکر فرو می برد که چطور ممکن است که هر موحدی که هر جای عالم باشد توحید خود را از اهل بیت علیهم السلام دریافت کرده باشد و حال آنکه ممکن است آنها را ندیده باشد و با مکتب و معارف آنها آشنا نباشد و بلکه اسمی هم از آنها نشنیده باشد ؟!
حقیقت این است که نه تنها توحید بلکه سائر ارزشها و اعتقادات دینی و بلکه کلیه ارزشهای انسانی، بقای خود را در بین جامعه بشری چه اسلامی و چه غیر اسلامی مدیون اهل بیت علیهم السلام و فداکاری آنها در راه دین و اعتلای ارزشهای الهی و انسانی، می باشند!
با یک نگاه کوتاه به عقائد سائر ملل و نحل(4) در رابطه با یگانگی خداوند در می یابیم که توحید حقیقی فقط و فقط در مکتب اهل بیت علیهم السلام یافت می شود!
همه می دانیم که تمام مسیحیان جهان اعم از کاتولیک و پروتستان و سایر فرقه های آنها تا آنجا که نگارنده تحقیق نموده و حتی با بعضی از آنها از نزدیک بحث نموده ام، اعتقاد به «اغانیم ثلاثه» دارند و حضرت عیسی علی نبینا وآله وعلیه السلام را – العیاذ بالله – فرزند خداوند می دانند چنانچه در قرآن نیز به این عقیده خرافی بارها اشاره شده و با آن با شدت تمام مبارزه شده است (5) !!
اکثریت مسلمانان امروز جهان را اهل تسنن تشکیل می دهند که اکثریت آنان از لحاظ عقیدتی دارای گرایش عقیدتی و کلامی اشعری می باشند و منکر حسن و قبح عقلی می باشند و صدور ظلم از خداوند را ممکن می شمارند و از همه فاجعهبارتر اینکه قائل و معتقد به «قدمای ثمانیه» می باشند و صفات خداوند را – العیاذ بالله – زائد بر ذات وی می دانند و به عنوان مثال معتقدند که در کنار ذات مقدس خداوند که قدیم است، صفت علم یا اراده یا حیات و قدرت او نیز قدیم می باشند به گونه ای که با ذات عینیت ندارند(7) و این همان عقیده ایست که امیرالمومنین علیه السلام در خطب نهج البلاغه به کرات به نفی و ابطال آن پرداخته اند (8)!

اما سائر ادیان وضعیتشان روشن تر است، ادیانی مثل بودایی که مجسمه بودا را می پرستند یا زرتشتی که آتش را تقدیس می کند یا بهایت که بها را خدا می داند یا حنابله امروز که وهابیت تکفیری، شجره خبیثه همین شورهزار پر خس و خاشاک و پر از سنگلاخ است و اشعری مسلک نیز می باشند (9) برای خدا به جسمانیت قائلند و آنچنان به ظواهر جمود دارند که الفاظی که در قرآن به شکل کنایه به کار رفته اند را حقیقت می پندارند مانند: « ید الله، بأعیننا، ساق و غیره » و معتقد به امکان رۆیت خداوند با چشم سر در آخرت می باشند !!
حال به اصل بحث برگردیم آیا با وجود این همه خرافه در مورد خداوند مظلوم و غریب در بین میلیاردها انسان این کلام که توحید حقیقی فقط در مکتب اهل بیت علیهم السلام یافت می شود حرف گزافی است؟!
خطب نهج البلاغه که خداوند را از امکان توصیف و رۆیت در دنیا و آخرت مبرا می کند و صفات خدا را عین ذات وی معرفی مینماید ، آئین نامه توحید شیعی می باشد.
احتمال اول در صورتی است که فعل مضارع « یتوجه » را انشائی معنا کنیم و احتمال دوم که قوی تر به نظر می رسد مبنی بر این است که خبری معنا کنیم و لازمه این احتمال دوم این است که هر جا هر کس که به یاد خدا می افتد در واقع خداوند این یاد را با دست ولی خود به قلب آن بنده افکنده است چنانچه در قرآن کریم می خوانیم :
«و ما یذکرون إلا أن یشاء الله » (10) یعنی انسانها خدا را یاد نمی کنند مگر این که خداوند بخواهد. چنانچه در مورد ملائکه نیز می خوانیم: «فالملقیات ذکرا » (11) طبق یک احتمال یعنی قسم به ملائکه ای که ذکر و یاد را به قلوب بندگان میافکنند !! و این موارد با هم منافات ندارد که بگوئیم ذکر را خدا می افکند یا ملائکه یا ولیّ خدا لکن توضیح آن در این مختصر نمی گنجد.
پی نوشت:
1-کافی ج1 ص337 .
2- مفاتیح الجنان ابتدای دعای ابو حمزه .
3- مفاتیح ، زیارت جامعه کبیره .
4- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج3ص224تا229
5- توبه /30 و مائده / 72و73و75 و آل عمرا /59 و غیره .
6- توبه /30 .
7- بدایة المعارف ج1 ص75 .
8- نهج البلاغه محمد عبده ج2ص37 و عیون اخبار الرضا ص136 و توحید صدوق ص37 .
9- رجوع شود به پی نوشت شماره 4.
10- مدثر/ 56 .
11- مرسلات / 5 .
حمید حاج علی
مدرس حوزه علمیه
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
- ۹۳/۰۷/۱۸